اسكاچ يا اسكاج

كالج

اقبال در سال 1270 ه . ش امتحانات مدرسه راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و در همان سال، وارد كالج اسكاج ميشن سيالكوت شد.

ولي به دليل اينكه آن دبيرستان از سوي مسيحي هاي انگليسي اداره مي شد، پدر اقبال با رفتن او به آنجا مخالفت كرد. اقبال را از رفتن به آن دبيرستان باز داشت. شمس العلما كه از استعدادهاي سرشار او باخبر بود، نزد پدر اقبال رفت و گفت: «شيخ، بگذار نام پسرت را در كالج اسكاج ميشن بنويسم.» نور محمد پاسخ داد: «من دلم مي خواهد، اقبال تنها درس هاي اسلامي را ياد بگيرد. در آن مدرسه كه اين چيزها را درس نمي دهند!» ميرحسن باز با اصرار گفت: «شيخ، شما اجازه بده، من همه چيزهايي كه دلت مي خواهد، به اين پسر ياد مي دهم.» پدر اقبال كه نسبت به آينده او حساس بود، گفت: «نمي خواهم پسرم را به دست مسيحي هاي خارجي بسپارم.» ميرحسن با عصبانيت پرسيد: «آيا كسي را مي شناسي كه بهتر از من علوم اسلامي را درس بدهد؟» با اين حرف، نورمحمد راضي شد و با اطمينان، اجازه تحصيل در آن مدرسه را به اقبال داد.

اقبال پس از ورود به اسكاج ميشن هم زمان با آموختن دانش هاي رايج آنجا، در محضر شمس العلما، زبان فارسي و عربي را فراگرفت و به شعر و شاعري پرداخت.

بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ساعت: ۰۷:۵۳:۴۸ توسط:فروشگاه

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :